وظيفه مقلد در مسايل اختلافي
مسأله 4ـ در مسائلى که مجتهدين اختلاف نظر دارند بايد از «اعلم» تقليد کند.
مسأله 4ـ در مسائلى که مجتهدين اختلاف نظر دارند بايد از «اعلم» تقليد کند.
مسأله 1ـ هيچ مسلمانى نمى تواند در اصول دين تقليد نمايد، بلكه بايد آنها را از روى دليل ـ به فراخور حال خويش ـ بداند ولى در فروع دين يعنى احكام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد (يعنى بتواند احكام الهى را از روى دليل به دست آورد) به عقيده خود عمل مى كند و اگر مجتهد نباشد بايد از مجتهدى تقليد كند، همان گونه كه مردم در تمام امورى كه تخصّص و اطّلاع ندارند، به اهل اطّلاع مراجعه مى كنند و از آنها پيروى مى نمايند.و نيز مى تواند عمل به احتياط كند، يعنى در اعمال خود طورى رفتار نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلاً اگر بعضى از مجتهدين كارى را حرام و بعضى مباح مى دانند آن را ترك كند و يا اگر بعضى، آن را مستحب و بعضى واجب مى دانند آن را حتماً به جا آورد، ولى چون عمل به احتياط مشكل است و احتياج به اطّلاعات نسبتاً وسيعى از مسائل فقهى دارد، راه براى توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدين و تقليد از آنهاست.
مسأله 2ـ حقيقت تقليد در احکام، استنادعملى به دستور مجتهد است، يعنى انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
مسأله 13ـ اگر مسأله اى پيش آيد که حکم آن را نمى داند مى تواند عمل به احتياط نمايد، يا اگر وقت آن نمى گذرد صبر کند تا دسترسى به مجتهد پيدا کند، و اگر دسترسى ندارد يک طرف را که بيشتر احتمال صحّت مى دهد انجام مى دهد و بعداً سؤال مى کند، اگر مطابق فتواى مجتهد بود صحيح است وگرنه بايد اعاده کند.
مسأله 12ـ هرکس بايد مسائلى را که معمولاً مورد احتياج او واقع مى شود ياد گيرد يا طريقه احتياط آن را بداند.
مسأله 11ـ عمل کردن به فتواى مجتهد مرده ابتداءً جايز نيست هرچند اعلم باشد بنابر احتياط واجب.
مسأله 14ـ هرگاه كسى مدّتى اعمال خود را بدون تقليد انجام داده، سپس تقليد كند، اگر اعمال سابق، مطابق فتواى اين مجتهد باشد صحيح است و گرنه نظر مرجع خود را درباره¬ی آن سؤال کرده و مطابق آن عمل می¬کند، همچنين است اگر بدون تحقيق كافى از مجتهدى تقليد نموده باشد.
مسأله 18ـ هرگاه مدّتى تقليد کرده امّا نمى داند تقليد او صحيح بوده يا نه، نسبت به اعمال گذشته اشکالى ندارد، امّا براى اعمال فعلى و آينده بايد تقليد صحيح کند.
مسأله 3ـ مجتهدى كه از او تقليد مى كند بايد داراى صفات زير باشد: مرد، بالغ، عاقل، شيعه¬ی دوازده امامى، حلال زاده و همچنين بنابراحتياط واجب عادل و زنده باشد. (عادل كسى است كه داراى حالت خداترسى باطنى است كه او را از انجام گناه كبيره و اصرار بر گناه صغيره باز مى دارد).
مسأله 10ـ هرگاه مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند، از دنيا برود باقى ماندن بر تقليد او جايز است؛ بلكه اگر اعلم باشد واجب است در مسائلی که به فتوای او عمل کرده و مورد اختلاف با دیگران است باقی بماند.
مسأله 5ـ «مجتهد» و «اعلم» را از سه راه مى توان شناخت:اوّل: اين كه خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم: اين كه دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط اين كه دو نفر عالم ديگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند.سوم: اين كه آنچنان در ميان اهل علم و محافل علمى مشهور باشد كه انسان يقين پيدا كند او اعلم است.
مسأله 7ـ براى آگاهى از فتواى مجتهد چند راه وجود دارد: اوّل، شنيدن از خود مجتهد يا ملاحظه دستخطّ او; دوم، ديدن در رساله اى که مورد اطمينان باشد; سوم، شنيدن از کسى که مورد اعتماد است; چهارم، مشهور بودن در ميان مردم بطورى که سبب اطمينان شود.