وظیفه دادگاه نسبت به درخواست طلاق زوجه بدون موافقت زوج
طلاقى که به درخواست زوجه و بدون موافقت زوج واقع مى شود چه نوع طلاقى است؟ آیا قاضى دادگاه مى تواند بدون رضایت زوج قبول بذل نماید و رأى به طلاق خلع دهد؟
در مواردى که دادگاه به خاطر تخلّفاتى از سوى زوج حقّ طلاق دارد و بازگشت و رجوع سبب تجدید مشکل مى شود، مى تواند طلاق خلع دهد و بذل را از طرف زوج بپذیرد.
هبه بودن آنچه که زن بذل می کند
آیا بذلى که در طلاق خلع از سوى زوجه انجام مىشود، نوعى هبه است؟ یا اینکه از لحاظ فقهى عنوان دیگرى دارد؟
بذل زوجه نوعى هبه معوّضه است، ولى احکام مخصوص به خود را دارد.
عدم اطلاع زوج به رجوع زن به مابذل در زمان عده
هرگاه زنى كه طلاق خلع يا مبارات داده شده در آخرين روز يا روزهاى عدّه به ما بذل رجوع كند، و به مرد اطّلاع ندهد، يا به محضر اعلام كند ولى فرصت ابلاغ اين اعلام به شوهر نباشد، و عدّه سپرى شود، با توجه به اين كه براى شوهر عرفاً امكان استفاده از حقّ رجوع به نكاح نمىباشد، آيا رجوع زن اثر شرعى دارد؟
اين رجوع به بذل اشكال دارد.
نوع طلاقی که زن مطابق عقدنامه بدلیل تخلف زوج از شرط ضمن عقد وکالت در آن دارد
در عقد نامه هاى متداول، در مواردى از سوى مرد به زن وكالت داده شده كه بتواند خود را مطلّقه سازد، يكى از آن موارد اين است كه مرد بدون اذن زن ازدواج نمايد، خواهشمند است بفرماييد : آيا اين طلاق، طلاق خُلع خواهد بود، يا رجعى؟
اين طلاق مى تواند به صورت خلعى انجام شود.
وکیل باید بذل را از طرف شوهر قبول کند
آيا قبول بذل از جانب شوهر شرط صحّت طلاق است، يا همان وكالت كفايت مى كند؟
بايد بذل را از سوى شوهر قبول كند، ولى همين كه مىگويد: "فهى على ما بذلت طالق" كافى است.
عدم جواز اجبار زوج به طلاق زنی که بدلیل کراهت از زوج درخواست طلاق خلع دارد
مردى به تمام وظايف خود در برابر همسرش عمل مىكند ولى زوجه او به دليل خصوصيات اخلاقىاش از زندگى با شوهر كراهت شديد داشته و در عسر و حرج است و متقاضى طلاق خلع مىباشد در حالى كه مرد رضايت به طلاق ندارد، بفرماييد :آيا حاكم شرع مىتواند مرد را مجبور به طلاق نمايد و در صورت استنكاف وى از طلاق، خود حاكم اقدام به طلاق دادن زوجه كند؟
در صورتى كه مرد به وظايف خود عمل مىكند و خصوصيّات ومشكلات اخلاقى زوجه سبب عسر و حرج او شده، طلاق دادن او بدون رضايت شوهر جايز نيست ولى اگر عسر و حرج، به سبب رفتارهاى شوهر باشد، حاكم شرع مىتواند او را طلاق دهد.
در خواست طلاق زن از مردی که عیوبی بر او عارض شده
در صورتى كه زن بدلیل عسر و حرج ناشى از سوختگى صورت مرد و كريه المنظر شدن او، يا به دليل فاصله سنى زيادى بين زوجين باشد به گونهاى كه مرد توان ارضاى جنسى زن را نداشته باشد، تقاضای طلاق خلع کند در حالى كه مرد رضايت به طلاق ندارد، بفرماييد :آيا حاكم شرع مىتواند مرد را مجبور به طلاق نمايد و در صورت استنكاف وى از طلاق، خود حاكم اقدام به طلاق دادن زوجه كند؟
در صورتى كه عيوبى در مرد است در حدّى كه زن به عسر و حرج شديد مىافتد و آن عيوب در حدّى است كه عقلاً تنفّر زن را از مرد معقول و موجه مىشمارد در اين صورت حاكم شرع مىتواند به زوج پيشنهاد طلاق كند و اگر قبول نكرد اقدام به طلاق خلعى نمايد، بخصوص اين كه بيم افتادن زن در گناه نيز برود.
عدم جواز طلاق به صرف احتمال به گناه افتادن زن
اگر مردى به تمام وظايف خود در برابر همسرش عمل كند ولى زوجه به دليل خصوصيات اخلاقى اش از زندگى با شوهر كراهت شديد داشته و در عسر و حرج باشد ویا در صورتى كه زن بدلیل عسر و حرج ناشى از سوختگى صورت مرد و كريه المنظر شدن او، يا به دليل فاصله سنى زيادى بين زوجين باشد به گونه اى كه مرد توان ارضاى جنسى زن را نداشته باشد، تقاضای طلاق خلع کند در حالى كه مرد رضايت به طلاق ندارد، بفرماييد :آيا حاكم شرع مىتواند مرد را مجبور به طلاق نمايد و در صورت استنكاف وى از طلاق، خود حاكم اقدام به طلاق دادن زوجه كند؟
احتمال به گناه افتادن زن به تنهايى مجوز طلاق نيست بلكه تابع دو صورت فوق است.
رجعی خواندن طلاقی که توافق بر بخشیدن مهریه و طلاق کرده اند
شخصى خانم خود را طلاق داده است؛ ولى عليرغم اين كه زن مهريّه اش را بخشيده، طلاق دهنده بصورت رجعى طلاق را خوانده، نه به صورت خلع، طلاق مذكور از لحاظ شرعى چه حكمى دارد؟ با توجّه به اين كه اين زن ازدواج نموده، اكنون وظيفه اش چيست؟
هرگاه مرد و زن توافق كرده اند كه زن مهريّه خود را ببخشد و مرد او را طلاق دهد، و زن مهريّه خود را بخشيده و مرد پذيرفته، طلاقى كه پس از آن داده شده طلاق خلعى است هر چند شبيه طلاق رجعى خوانده شده باشد. بنابراين، ازدواج بعدى اشكال ندارد.
تبانی با محضر دار در اسقاط حقوق زوجه هنگام امضای سند طلاق
بر اثر اختلافات خانوادگى از جانب شوهرم، به صورت توافقى از هم جدا شديم. مهريّه خود را بذل كردم، و قرار شد در مدّت عدّه رجوع كنيم؛ ولى ايشان بدون اطّلاع من، با محضردار تبانى نموده، و حقّ و حقوق مرا اسقاط كرد. هنگامى كه در مدّت عدّه به شوهرم رجوع كردم، محضردار گفت: «حقّ رجوع نداريد، و نمىتوانيد به مهريّه يا به همسرتان رجوع كنيد» گويا او جدا از حكم دادگاه، يكسرى مطالبى به نفع شوهرم در سند طلاق اضافه كرده بود؛ از جمله اين كه بدون اطّلاع بنده حقّ رجوع به مهريّه را از من اسقاط كرده بود. و تخلّف محضردار براى دادگاه محرز شده و رئيس اداره ثبت اسناد رسمى اراك نيز تخلّف او را تأييد كرده است. متأسّفانه بدون اين كه معناى اسقاط را بدانم، و بدون اين كه بفهم شوهرم و محضردار تمام حق و حقوقم را تضييع كردهاند، سند طلاق را امضا كردم. حكم شرع چيست؟
در صورتى كه ثابت شود اسقاط حقّ شما به صورت تبانى بوده حق داريد در مدّت عدّه رجوع به بذل كنيد، و اگر مدّت عدّه به خاطر امتناع شوهر گذشته، بعد از عدّه نيز مىتوانيد رجوع به بذل كنيد. علاوه بر اين كه رجوع به بذل حكم است نه حق، و قابل اسقاط نيست.
حكم وطى در عدّه طلاق خلع
حكم وطى در عدّه طلاق خلع چيست؟
چنانچه بدون رجوع زن به مال الخلع و در پى آن رجوع زوج به زوجيّت باشد حرام است.