مقدار راه رفتنى که باعث تطهير مى شود
مسأله 202ـ براى پاک شدن کف پا و ته کفش اگر مختصرى راه برود يا پا را بر زمين کشد کافى است، ولى بهتراست لااقل پانزده ذراع (تقريباً هفت و نیم متر) راه برود.
مسأله 202ـ براى پاک شدن کف پا و ته کفش اگر مختصرى راه برود يا پا را بر زمين کشد کافى است، ولى بهتراست لااقل پانزده ذراع (تقريباً هفت و نیم متر) راه برود.
مسأله 203ـ لازم نيست کف پا و يا ته کفش، تر باشد، بلکه اگر خشک هم باشد با راه رفتن پاک مى شود، وجود رطوبت غير مسرى در زمين نيز ضرر ندارد.
مسأله 204ـ مقدارى از اطراف پا و کفش که با راه رفتن روى زمين آلوده نجس مى شود آن هم اگر به زمين برسد پاک مى گردد، همچنین کف دست يا زانوى کسى که با دست و زانو راه مي رود و پاهاى مصنوعى و ته عصا و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و مانند اينها.
مسأله 205ـ ذرّات کوچکى از نجاست که جز با آب، پاک نمى شود هرگاه در کف پا يا ته کفش باقى بماند ضررى ندارد، همچنين باقى ماندن بو و رنگ.
مسأله 206ـ داخل کفش به واسطه راه رفتن پاک نمى شود و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه رفتن نيز محلّ اشکال است، مگر اين که جوراب چرمى و مانند آن باشد که به جاى کفش از آن استفاده شود.
مسأله 207ـ تابش آفتاب، زمين و پشت بام را پاک مى کند، و همچنین ظاهر ساختمان و درب و پنجره و مانند آن نیز با تابش آفتاب پاک می شود.
مسأله 208ـ براى پاک شدن زمين و پشت بام با تابش آفتاب چند شرط است: اوّل اين که چيز نجس داراى رطوبت مسرى باشد، بنابراين اگر خشک باشد بايد آن را قبلاً تر کنند، تا بوسيله آفتاب خشک گردد. دوم اين که عين نجاست را قبلاً برطرف سازد. سوم اين که آفتاب مستقيماً بر آن بتابد، نه از پشت ابر و مانند آن، مگر اين که ابر بقدرى نازک باشد که مانع تابش آفتاب نشود ولى تابش از پشت شيشه مانعى ندارد. چهارم اين که چيز نجس به واسطه تابش آفتاب خشک شود، امّا اگر به کمک باد يا وسيله حرارتى ديگرى خشک شود کافى نيست، مگر اين که بسيار کم باشد که بگويند با آفتاب خشک شده است.
مسأله 209ـ تابش آفتاب، حصير نجس و درخت و گياه را بنابر احتياط واجب پاک نمى کند.
مسأله 210ـ هرگاه شک کند که زمين نجس با آفتاب خشک شده يا نه، يا چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه و يا قبلاً عين نجاست را برطرف کرده است يا نه، آن زمين نجس است.
مسأله 211ـ اگر آفتاب به قسمتى از زمين نجس بتابد و آن را خشک کند فقط همان قسمت پاک مى شود.
مسأله 212ـ هرگاه عين نجس چنان تغيير يابد که آن نام از آن برداشته و نام ديگرى به آن داده شود، پاک مى گردد و مى گويند «استحاله» شده است، مثل اين که سگ در نمکزار فرو رود و مبدّل به نمک شود. همچنين اگر چيزى که نجس شده است بکلّى تغيير يابد، مثل اين که چوب نجس را بسوزانند و خاکستر کنند، يا آب نجس تبديل به بخار شود، امّا اگر تنها صنعت آن تغيير کند مثل اين که گندم نجس را آرد کنند، پاک نمى شود.
مسأله 213ـ زغالى که از چوب نجس درست شده، نجس است و همچنين کوزه يا آجرى را که از گل نجس ساخته اند.