کفيل حق دارد آنچه را پرداخته از بدهکار بگيرد
مسأله 1991ـ هرگاه کفالت به اجازه شخص مديون باشد و کفيل ناچار شود طلب طلبکار را بدهد، حق دارد آن را از بدهکار بگيرد، ولى اگر به اجازه او نبوده حق ندارد.
مسأله 1991ـ هرگاه کفالت به اجازه شخص مديون باشد و کفيل ناچار شود طلب طلبکار را بدهد، حق دارد آن را از بدهکار بگيرد، ولى اگر به اجازه او نبوده حق ندارد.
مسأله 1986ـ کفالت را مى توان با صيغه لفظى ادا کرد، مثلاً کفيل به طلبکار بگويد من ضامنم هر وقت بدهکار را بخواهى به دست تو دهم و طلبکار هم قبول نمايد، يا کارى انجام دهند که معنى اين صيغه لفظى را برساند خواه از طريق امضاء سندى باشد يا غير آن، کفالت صحيح است.
مسأله 1989ـ چند چيز کفالت را به هم مى زند: 1ـ طلب طلبکار داده شود.2ـ طلبکار از طلب خود بگذرد. 3ـ بدهکار بميرد. 4ـ بدهکار يا شخصى را که متّهم است به دست طلبکار يا مدّعى بدهند. 5ـ طلبکار حقّ خود را از کفيل ساقط کند. 6ـ کفيل بميرد. 7ـ صاحب حق طلب خود را به وسيله حواله يا طور ديگر به شخص ديگرى واگذار کند.
مسأله 1985ـ هرگاه کسى بر ديگرى حقّى داشته باشد (مثلاً طلبى يا قصاصى يا ديه اى يا حقّ ديگرى) يا ادّعاى حقّى کند که دعوى او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که صاحب حق يا مدّعى، شخص متّهم را رها کند و هر وقت او را خواست به دست او بسپارد اين قرار داد را «کفالت» و به کسى که ضامن اين کار مى شود «کفيل» گويند.
مسأله 1990ـ هرگاه کسى به زور بدهکارى را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار توانايى دسترسى به او را نداشته باشد واجب است او را به دست طلبکار برساند يا دين او را ادا نمايد و اگر شخص يا اشخاصى قاتلى را از دست صاحبان خون بگيرند و فرارى دهند حاکم شرع مى تواند آن شخص يا اشخاص را زندانى کند تا قاتل را به وسيله کسان خود تحويل دهند و اگر تحويل قاتل ممکن نشود بايد ديه شخص مقتول را بپردازند.
مسأله 1987ـ در کفالت رضايت کسى که حق بر عهده اوست لازم نيست، بنابراين رضايت بدهکار شرط نمى باشد.
مسأله 1988ـ کفيل بايد بالغ و عاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسى را که کفيل او شده بموقع حاضر نمايد.