تعزیر کسی که خودکشی کرده در صورت نجات از مرگ
کسى اقدام به خودکشى نموده، ولى به نحوى از مرگ نجات مى یابد، آیا این فرد چون فعلش مخالف با موازین اسلامى بوده، مشمول تعزیر است؟
آرى در صورت مصلحت مى توان او را تعزیر کرد.
آرى در صورت مصلحت مى توان او را تعزیر کرد.
تعزیر به دست حاکم شرع است که پس از شکایت زوج مبنى بر عدم تمکین زوجه و ثبوت آن انجام مى گیرد.
زوجه مى تواند به حاکم شرع شکایت کرده و براى زوج در برابر خلافکاری هایش تقاضاى مجازات کند.
کار حرامى انجام نداده است; ولى مردان نباید ازدواج موقّت را وسیله هوسبازى خود قرار دهند.
در صورتى که حاکم شرع مصلحت را در تعزیر و حبس بداند مانعى ندارد; ضمناً مستأجر هم نباید گرفتار عسر و حرج شدید باشد، در این صورت باید ضرب الاجلى براى او تعیین کند.
گاه ممکن است یک ضربه نیز حدّاقلّ تعزیر باشد و همان تأثیر لازم را بگذارد.
اگر هیچ گونه اقدامى نکرده باشند باید به نهى از منکر قناعت کرد.
تراشیدن سر مطلقاً جزء تعزیرات نیست و باید راه دیگرى را براى تعزیر، مانند جریمه نقدى یا زندان یا مجازات بدنى، انتخاب کرد; ولى در زندانها گاه براى ملاحظه مسائل امنیّتى سر متّهمین را مى تراشند، و این مربوط به عناوین ثانویّه است.
تعبیر به «دون الحد» در غیر موارد حدود معنا ندارد; ولى واضح است که باید تعزیر تناسب عقلایى با جرم داشته باشد.
مخيّر بودن قاضى در صورتى است كه جُرم جنبه عمومى پيدا كند؛ يعنى مشكلى براى جامعه ايجاد نمايد، كه در اين صورت حتّى با گذشت شاكى خصوصى، قاضى مىتواند مجرم را به نوعى تعزير نمايد، در غير اين صورت با گذشت شاكى خصوصى بايد پرونده مختومه شود.
تحويل دادن اموال مردم به ديگران بدون وكالت يا بيع قطعى جايز نيست، هر كس اين كار را بكند مرتكب گناه كبيره شده، هرچند به توقّع اجازه بوده باشد. و هر گناه كبيره اى تعزير دارد و بيع فضولى صورت بيع است، نه حقيقت بيع. و به تعبير ديگر، مانند جسم بى روح است و اگر كسانى مى گويند باطل نيست يعنى قابليّت دارد كه اين جسم بى روح با اجازه، روح پيدا كند.
منظور اين است كه حاكم شرع او را مجبور مىكند كه نفقه زن را بپردازد و هرگاه ترتيب اثر ندهد او را تعزير كند.