شرایط حق تجدید نظر برای متّهم
آیا متّهم مى تواند تقاضاى تجدید نظر و فرجام کند؟
حقّ تجدید نظر و فرجام خواهى منوط به این است که قاضى رأى نهایى را صادر نکرده باشد، همچنین در صورتى که ثابت شود رأى قاضى مخالف شرع انور بوده است.
حقّ تجدید نظر و فرجام خواهى منوط به این است که قاضى رأى نهایى را صادر نکرده باشد، همچنین در صورتى که ثابت شود رأى قاضى مخالف شرع انور بوده است.
زن بايد هنگام طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و نيز شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد و اگر درحال حيض و نفاسی كه پيش از اين پاكی بوده با او نزديكى نموده باشد بنابراحتياط، طلاق كافى نيست، بلكه بايد دوباره عادت شود و پاك گردد.
شرایطى که براى وضو گفته شد مانند پاک بودن آب و غیر آن در غسل هم شرط است، ولى در غسل لازم نیست که از بالا به پایین بشوید و فاصله افتادن میان شستن اعضا در غسل ترتیبى نیز اشکالى ندارد، مگر در مورد کسى که نمیتواند بول و غایط خود را حفظ کند که باید پشت سر هم بهجا آورد و فوراً نماز بخواند، همچنین در زن مستحاضه کثیره.
زكات با چند شرط واجب میشود:1- مال به مقدار نصاب برسد. 2- مالك آن بالغ و عاقل باشد.3- بتواند در آن مال تصرّف كند.4- در مورد گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بايد دوازده ماه بر آن بگذرد، ولى احتياط واجب آن است كه از اوّل ماه دوازدهم زكات تعلّق میگیرد و اگر بعضى از شرايط در اثناء ماه دوازدهم از بين برود زكات را بايد بپردازد.
مستحقّين زكات بايد شرايط زير را داشته باشند: اوّل، ايمان به خدا و پيغمبر اكرم صلیالله عليه و آله و ائمه دوازدهگانه علیهمالسلام، به اطفال يا ديوانگانى كه از مسلمانان شيعه فقير باشند مىتوان زكات داد، منتهى بايد زكات را به دست ولى آنها بدهند، خواه به نيت تمليك به طفل يا ديوانه باشد يا بهقصد مصرف كردن درباره آنها و اگر به ولى دسترسى ندارد میتواند خودش يا بهوسیله يك نفر امين زكات را براى احتياجات آنها صرف كند.دوم، در دادن زكات به فقیر عدالت و عدم ارتكاب گناهان كبيره شرط نيست، ولی نبايد زکات مايه كمك به گناه شود، بنابراين زكات را به كسى كه آن را در معصيت صرف مىكند نمىتوان داد و احتياط واجب آن است به شرابخوار نيز زكات ندهند. سوم، واجب النفقه نبودن مستحقین زکات، يعنى زكات را نمىتوان به فرزند و همسر و پدر و مادر داد، ولى اگر آنها بدهكار باشند و نتوانند بدهى خود را بپردازند زكات را به مقدار ادای دين مىتوان به آنها داد. چهارم، زكات گيرنده از سادات نباشد، مگر اينكه زكات دهنده هم از سادات باشد.
امانتدار و كسى كه مال را امانت میگذارد هر دو بايد «بالغ» و «عاقل» باشند، بنابراين اگر بچه نابالغ يا ديوانه مالى را نزد كسى امانت بگذارد صحيح نيست، همچنين نمیتوان مالى را نزد بچه نابالغ يا ديوانه امانتگذار، ولى اگر مميّز باشد و ولی او اجازه دهد میتواند امانت را قبول كند.
براى خريدار و فروشنده چند چيز شرط است: 1- بالغ بودن 2- عاقل بودن 3- ممنوعالتّصرّف در اموال نبودن (مانند كسانى كه به خاطر ورشكستگى از طرف حاكم شرع از تصرّف در اموالشان جلوگيرى شدهاند). 4- طرفين قصد جدی براى معامله داشته باشند، پس اگر به شوخى بگويد مالم را فروختم اثرى ندارد. 5- كسى آنها را مجبور نكرده باشد. 6- جنسى را كه خریدوفروش مىكنند ملك آنها باشد يا از طرف مالك وكيل بوده، يا ولی صغير باشند.
جنسی را که میفروشند و چیزی را که عوض آن میگیرند چند شرط دارد: 1- باید مقدار آن معلوم باشد، بهوسیله وزن، یا پیمانه، یا شماره و عدد. 2- توانایی بر تحویل آن داشته باشند، بنابراین فروختن حیوانی که فرار کرده، صحیح نیست، حتی اگر چیزی به آن ضمیمه کنند (بنا بر احتیاط واجب). 3- صفات و خصوصیاتی که در آنهاست و در ارزش جنس و میل مردم به معامله اثر دارد معین نمایند. 4- شخص دیگری در جنس یا عوض آن حقی نداشته باشد، بنابراین مالی را که نزد کسی گرو گذاشتهاند بدون اجازه او نمیتوان فروخت و نیز خریدار میتواند بهجای پول، منفعت ملک خود را بدهد، مثلاً فرشی از کسی بخرد و در عوض آن منافع یکساله خانه خود را به او واگذار کند. خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حکومت اسلامی در چنین مواردی میتواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
كفيل بايد بالغ و عاقل باشد و او را در كفالت مجبور نكرده باشند و بتواند كسى را كه كفيل او شده بهموقع حاضر نمايد.
تشريح مرده مسلمان براى مقاصد پزشكى با چند شرط جايز است:۱. مقصود یادگرفتن و تكميل اطلاعات طبی براى نجات جان مسلمان بوده باشد و بدون تشريح اين مقصود حاصل نشود.۲. دسترسى به مرده غیرمسلمان نباشد.۳. به مقدار ضرورت و احتياج قناعت شود و اضافه بر آن جايز نيست. با چنين شرايطى تشريح جايز، بلكه واجب است.
در مورد مرده غیرمسلمان اين شرايط لازم نيست.
تنها اعضايى را میتوان با رضايت صاحب آن جدا كرد كه فقدان آن (مانند كليه) جان صاحبش را به خطر نيندازد و براى نجات جان ديگرى مورداستفاده قرار بگيرد.